نیم سال با تو بودن...
چقدررررررررررررررررر زود 6 ماهت تموم شد زهرا جونم...! انگار همین دیروز بود که تو بیمارستان برای اولین بار دیدمت، البته اول بابا عکستو تو موبایلش بهم نشون داد و بعد خودتو دیدم، یه حس خاصی بود که هیچ اسمی نمیشه براش گذاشت. 6 ماه دیگه که بگذره شما یک ساله میشی، باورم نمیشه! حالا از 6 ماهگیت بگم، تا هفته پیش که 5 ماه و 3 هفته ات بود جز شیر چیز دیگه ای نخورده بودی، اما دیگه صبرم تموم شد و برات کمی فرنی درست کردم که همشو با اشتها خوردی بعد از اون هم دو سه بار دیگه برات درست کردم ولی انگار دفعه اول یه جور دیگه بهت مزه داده بود. حالا باید ببرمت برای واکسن 6 ماهگی و برنامه غذایی برات بگیرم و طبق اون برات غذا درست کنم تا شما هم رسماً غذا خور بش...
نویسنده :
مامان
12:40